برچسب ها
يادنامه جناب شيخ رجبعلي خياط (نكوگويان)
اشاره: مدتي اين مثنوي تاخير شد مهلتي بايست تا خون شير شد در شماره 187 كيهان فرهنگي (ارديبهشت 1381)، در گفت‌وگو با جناب دكتر مدرسي، نوه مدرس و شاگرد برگزيده جناب شيخ رجبعلي خياط، وعده كرديم كه در آينده و پس از بازگشت دكتر مدرسي از سفر، ويژنامه‌اي با حضور ايشان براي جناب شيخ منتشر خواهيم كرد. سفر علمي جناب دكتر مدرسي به خارج از كشور به درازا كشيد و ما جز صبر و انتظار، چاره‌اي نداشتيم، ضمن آنكه هيچگاه از انديشه وعده‌اي كه داده بوديم، غافل نبوديم. پس از بازگشت جناب دكتر مدرسي از سفر، كار ويژه‌نامه را با جديت دنبال كرديم و همين جا صميمانه اعتراف كنيم كه اين كار، متفاوت از ديگر كارهاي ما بود و به نوعي كشف و شهود و پژوهش و دريافت، بيشتر شبيه بود، تا يك مصاحبه‌ معمولي. پس از چند جلسه گفت‌وگو با آقاي دكتر مدرسي، بالاخره پس از مدت‌ها جست‌وجو، جناب دكتر حميد فرزام، يكي ديگر از شاگردان دانشگاهي جناب شيخ را در فرهنگستان زبان و ادب فارسي يافتيم! و گفت‌وگويي نيز با ايشان داشتيم كه جداگانه مي‌خوانيد اين ويژه‌نامه، گفت‌وگوي سومي هم پيدا كرد و آن، معرفي جناب عبدالكريم روشن، يكي ديگر از شاگردان و همقدمان جناب شيخ، از زبان و بيان جناب علي رافعي، مدرس دانشگاه و يكي از شاگردان ايشان بود. اكنون از زماني كه وعده داديم، شانزده ماه گذشته است. خوشحاليم كه به فضل پروردگار و ياري دوستان، زنده مانديم تا به وعده خويش عمل كنيم و توفيق ارايه ويژه‌نامه‌اي براي يكي از بزرگمردان عارف كشورمان را پيدا كنيم. اگر سوالات ما در مقابل پاسخ‌هاي بلند دوستان كم شمار و كوتاه‌اند، بر ما ببخشيد، زيرا در اين گفت‌وگو، ما در حضور بزرگاني چون جناب دكتر مدرسي و جناب دكتر حميد فرزام و جناب علي رافعي و در حقيقت در محضر و مقام و حريم عشق بوديم و مي‌دانيد كه حافظ شيرين سخن گفته است: در حريم عشق نتوان دم زد از گفت و شنود زانكه آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش شايد اين توضيح نيز ضروري باشد كه جناب دكتر مدرسي، برخي از ويژگي‌هاي جناب شيخ را در شماره 187 كيهان فرهنگي ارايه كرده بودند، اما براي رعايت حق كساني كه آن شماره به دستشان نرسيده، يا به هر حال، مي‌خواهند تمامي مطالب مربوط به جناب شيخ را يكجا مطالعه كنند، خلاصه‌اي از مطالبي را كه مربوط به جناب شيخ بوده، از همان شماره كيهان فرهنگي در اين شماره نقل كرده‌ايم تا پيوستگي مطالب، دچار گسستگي نشود. تربيت عارفانه گفت‌وگو با دكتر علي مدرسي عارف متعبد و عاشق، رجبعلي نكوگيان، معروف به «شيخ رجبعلي خياط» در سال 1362 هجري شمسي، در تهران ديده به جهان گشود. پدرش كارگر ساده‌اي بود كه در دوازه‌ سالگي وي از دنيا رفت. رجبعلي جوان براي گذران زندگي، شغل خياطي را پيشه خود كرد و تا آخر عمر به اين كار اشتغال داشت. جناب شيخ علاقه‌اي وافري به حافظ و ديوان وي و همچنين به «طاقديس» ملااحمد نراقي داشت و به تعبير جناب دكتر مدرسي، حافظ را عارفي بزرگ و شيعي مي‌دانست. از دوره جواني جناب شيخ، آگاهي اندكي به دست است. برابر آنچه در كتاب تنديس اخلاص و كيمياي محبت آمده است، وي در جواني – حدود 23 سالگي – در ماجرايي يوسف‌گونه، با مقاومت در برابر گناه و هواي نفس، از سوي خداوند بصيرت و بينايي مي‌يابد و ديده برزخي‌اش روشن مي‌شود و آنچه را كه ديگران نمي‌ديدند و نمي‌شنيدند، مي‌ديد و مي‌شنيد و برخي اسرار براي او كشف مي‌شود. جناب شيخ در محل زندگي و كارش كلاس‌هاي عمومي و خصوصي داشت. شمار شاگردان عمومي وي به قول جناب دكتر مدرسي، گاه به 200 نفر مي‌رسيد. شيخ رجبعلي خياط، با اين كه خود اهل كشف و شهود و كرامات متعدد بود، سير و سلوكش، تعبد محض از رهنمودهاي اهل بيت‌(ع) بود و در مسائل شرعي از «آيت‌الله حجت» تقليد مي‌كرد. وي مربي بسيار مهربان، متين، مودب، بي‌اعتنا به دنيا و داراي كمالات معنوي بود. جناب شيخ، شيوه ويژه‌اي را براي تربيت شاگردان خود اتخاذ كرده بود كه در نوع خود كم نظير بود. شاگردانش حكايات، كرامات و سخنان چندي از وي نقل كرده‌اند كه برخي از آنها در اين شماره كيهان فرهنگي گرد آمده است. وي پس از عمري 78 ساله و پربركت، سرانجام در بيست و دوم شهريور سال 1340 كالبد خاكي را وا گذاشت و به ديدار معشوق شتافت. مرگ وي نيز همچون مرگ ديگر مردان راه حق، سرشار از شگفتي‌ها بود. جناب شيخ روز و ساعت و ماه و سال مرگ خويش را از قبل پيش‌بيني كرده بود. مزار او هم اكنون در ابن بابويه، مورد توجه صاحبدلان است.
کد خبر: ۲۹۸۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵

کد خبر: ۲۹۵۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۲

آخرین مطلب